روانشناسی یوگا (قسمت اول)
پیدایش زمینه ای تازه
خلاصه :این مقاله به شرح زمینه روانشناسی یوگا از دو منظر علمی و عملی میپردازد؛ مفاهیم و اصول روانشناسی یوگا ، که عمدتا" براساس سوترا های پاتانجلی است را نمایان کرده وبه چگونگی تدوین قوانین یوگا و روانشناسی میپردازد. جنبه های روان درمانی ، پیشگیری و ارتقائ روانشناسی یوگا، با هدف نهایی انسجام شخصیت و تعالی خویش وکسب آگاهی در این مقاله توضیح داده میشود. نویسنده با استناد به الگوهای شناختی "چیتاویتیس" ، "کلیسهاس" ، تعالی خویش و آگاهی و نکات برجسته درون بینی در یوگا، تکنیک های سلامت روانشناسی انسان در یوگا را مورد بحث قرار داده و خواهان اجرای مطالعات بیشتری در زمینه ها و موضوعات مختلف و خاص میباشد.
مقدمه: اخیرا روانشناسی یوگا بعنوان رشته تدریس و تحقیق شکل گرفته است. موسسات و دانشگاه های بسیار کمی این رشته را بطور رسمی ارائه می دهند. اما این موضوع بسیار حائز اهمیت است چرا که تکنیک ها و اصول آن باعث افتخار سرزمین کهن هند است. در ریگ ودا و آتارودا به یوگا اشاره شده است، بخصوص در آتارودا که به تفصیل به مساله روان و سلامت فرد میپردازد. هرچند معرفی اصول یوگا در نوشته های حکیم پاتانجلی در یوگا سوترا ها به 22 قرن پیش بر می گردد.
قوانین و روشهای آورده شده در متون قدیمی هند، به دلیل نوشتار آنها به زبان سانسکریت و جنبه مذهبی، فلسفی و اسطوره ای آن، برای زمان زیادی به فراموشی سپرده شده بودند. حال آنکه در اوایل قرن بیستم ترجمه ها و تفسیرهای سلیس و خوبی از محققین ادبی و دانشمندان در زمینه یوگا به زبانهای مختلف روز انجام شد. دانشمندان در عرصه پزشکی و درمانگران در دیگر رشته ها ازجمله روانشناسی شروع به تفسیر اصول یوگا کرده و از تکنیک های آن برای ارتقا و تعدیل سلامت افراد استفاده کردند. تمرینات یوگا بویژه راجا یوگا و هاتا یوگا، در آزمایشات علمی پیرامون درمان بیماریهای به اصطلاح لاعلاج نتایج خوب و موثری داشته اند.
حال آنکه دنیای علم می بایست به یوگا افتخار کند و اذعان داشته باشد که یوگا اساسا" علمی مربوط به ذهن است .
حتی مراحل خاصی در راجا یوگا مانند آسانا و پرانایاما فقط تمرینات بدنی و فیزیولوژی نیستند . هشت مرحله راجا یوگا یک تلفیق متعادلی ازبخش فیزیولوژی حیات بخش یوگا با مراقبه که بعد روانی یوگاست ، ارائه میدهد.وتجربه واقعی تمرینات پراتی آهارا آغاز میشود . یوگا بدرستی توسط سوامی ساتیاناندا سواراتیدر سال 1980 بعنوان " علم آگاهی " معرفی شده است.
این علم استادانه تمامی مراحل آگاهی و هوشیاری را در بر میگیرد.بدین ترتیب هدف بسیاری از ساداناها (تمرینات) یوگا، مدیریت و تنظیم ذهن است .سایر تمرینات و مراحل یوگا آمادگی برای همین منظور است .
بنابراین یوگا و ،وانشناسی یک ارتباط نزدیکی با هم دارند . می دانیم که پیشتر روانشناسی مدرن نیز بعنوان مطالعه و بررسی روان و ذهن تعریف شده که بعدها به نامهای عملی مانند تجربیات آگاهی ،رفتاری و سازگاری انسان مطرح شد . روانشناسی یوگا از دو بخش نظم یوگا و روانشناسی آن ،ساخته شده است . به بیانی دقیق تر با مفاهیم یو گایی ،اصول و تکنیک های بارز روانشناسی را در بر دارد . اینها نیازمند بررسی مجدد از نظر الگوها و دستاورد ها یشان دارند .جالب است که خاطر نشان کنیم که بسیاری مفاهیمی که در قرن 20 در روانشناسی مطرح شده است در نوشته های کهن روانشناسی یوگا بخوبی توصیف و ادراک شده است . در موارد خاص روانشناسی مدرن هنوز راه طولانی برای پیشرفت در زمینه روانشناسی یوگا در پیش دارد .
بمنظور درک اساس علمی روانشناسی یوگا، بهتر است که ارتباط آن را برای زن مرد و جامعه امروز بحث و گفتگو کنیم .
مایل هستم این مقوله را تحت عناوین زیر شرح دهم :
الف: روانشناسی یوگا به عنوان علم پایه
ب: روانشناسی یوگا به عنوان علم عملی
روانشناسی یوگا هم علم مثبت و هم علمی فرمایشیست . به این گونه که نه تنها شخصیت و رشد انسان را تجزیه و تحلیل می کند بلکه ایده های متعارف را تعیین می کند و تکنیک ها و روشهایی برای کسب چنین اهدافی مشخصی توصیه می کند . بسط و گسترش آگاهی و تسلط فرد بر ذهن خود، از اهداف کلی روانشناسی یوگاست. جنبه نقشبرداری ذهن توسط فروید در اواخر قرن 19 در زمینه سطوح هوشیاری، نیمه هوشیار و ناهوشیار در متون یوگا یی هزاران سال پیش بخوبی درک شده بود .همچنین تاکید شده که بخش وسیعی از ذهن ناشناخته و غیر فعال است که به آن سطح نیدرا و یا سوشوپتی (خواب عمیق )اطلاق میشد. یک قدم جلوتر(فراتر) یوگا سطح چهارمی بنام توریا را باور دارد سطح ارتقائ آگاهی یا ابر آگاهی ذهن .هرگاه ذهن به این چنین سادانا رفیعی نایل میشود شناخت وابسته به حواس نمی ماند و فردیت تغییر یافته و ذهن تعادل کسب می کند . این وضعیت را بیداری ابرآگاهی نامند.
ادامه دارد.....
ترجمه: مرجان مأنوسی فر